بنابراین کارآفرینان کورکورانه به دنبال فلسفه «حرکت پرشتاب» می‌روند که اغلب نتایج فاجعه‌باری به همراه دارد. موفقیت‌های یک‌شبه بسیار نادر هست و اغلب اکثر افراد این رویا را در سر می‌پرورانند. تجربه به ما نشان می‌دهد که اکثر کارآفرینان موفق سال‌های زیادی را صرف جمع‌آوری دانش و تجربه موردنیاز برای موفقیت می‌کنند و اغلب افرادی که گام‌های محتاطانه‌تری برمی‌دارند، برندگان بزرگ خواهند بود. شرکت والمارت پیش از سرمایه‌گذاری در Seiyu، یکی از بزرگ‌ترین زنجیره‌های خواربارفروشی‌ ژاپن، سال‌ها وقت صرف تحقیق بازار کرد. طی چند سال بعد، آنها دور از انظار باقی ماندند و درحالی‌که به آرامی سیستم والمارت را به شریک ژاپنی خود معرفی می‌کردند، با احتیاط همه آنچه را که می‌توانستند در مورد بازار ژاپن بیاموزند، آموختند. در اوایل سال ۲۰۰۴، آنها اولین فروشگاه والمارت سبک آمریکایی را- گرچه تحت برند Seiyu- افتتاح کردند؛ این فروشگاه، خارج از توکیو، نتایج مطلوبی با خریداران ژاپنی به‌دست آورد. استراتژی محتاطانه اما موفق والمارت، منجر به ایجاد یک کسب‌و‌کار پایدار است. احتیاط یک اصل ضروری برای هر فردی است که کارآفرینی را به‌عنوان یک حرفه می‌بیند. با انتخاب تدبیر و درایت، می‌توانید تعداد و شدت اشتباهات را کاهش دهید، بنابراین شانس موفقیت فعالیت اقتصادی خود را بالا ببرید. با انتخاب محتاط بودن، می‌توانید اگر فعالیت اقتصادی شما طبق برنامه پیش نرفت، ضررهای خود را حداقل کنید و خودتان را در شرایط دیگری برای موفقیت قرار دهید.

در واقع محتاط بودن فرآیندی با پنج قانون مهم است:

۱- هرگز با اطمینان در مورد فعالیت اقتصادی خود فکر نکنید.

۲- اجازه دهید فرد دیگری پیشگام باشد.

۳- اطمینان یابید که بازار برای ایده شما آماده است.

۴- اطمینان یابید که محصول و سازمان شما پیش از شروع کارتان آماده است.

۵- رشدی سریع‌تر از آنچه سازمان‌تان می‌تواند از عهده‌اش برآید نداشته باشید.

هرگز با اطمینان در مورد هر فعالیت اقتصادی فکر نکنید: کارآفرینان با بیان این جمله که «این کار مطمئن است.» تمایل به شتاب در انجام امور دارند؛ اما مثل قدیمی که «تعجیل موجب تعطیل است» معنای خود را در کسب‌و‌کار مدرن از دست نداده است. ژاپنی‌ها می‌گویند: «همیشه پیش از عبور از پل، از استحکام آن مطمئن شوید.» مهم نیست که یک ایده تا چه حد مصون از خطا باشد، شما باید همیشه زمان صرف کنید تا مطمئن شوید که این ایده همان چیزی است که به نظر می‌رسد. حتی ایده‌های بزرگ سریع به جنب‌و‌جوش درنمی‌آیند؛ آنها همگی پیش از اجرا نیاز به آزمایش و پالایش دارند. عجله در انجام این فرآیند، می‌تواند منجر به اشتباهات بعضا فاجعه‌‌بار شود. اگر می‌خواهید موفق شوید، یاد بگیرید که پیش از شروع فعالیت اقتصادی جدید‌تان، زمان برای مطالعه، تعدیل و تنظیم و بهبود ایده‌ خود بگذارید و این رفتار را به‌عنوان یک فرآیند طبیعی مدیریت در برابر نیازها و تغییرات بازار در نظر بگیرید.

اجازه دهید فرد دیگری پیشگام باشد: کارآفرینان اغلب در گشایش یک کسب‌و‌کار عجله می‌کنند چون باور دارند که اگر اولین در بازار خود نباشند، فرصت بزرگی را از دست خواهند داد. تصور آنها این است که پیشگامان می‌توانند ادعای ایجاد پایگاه مشتری بزرگ داشته باشند که به آنها مزیت قابل‌توجهی نسبت به واردشونده‌های بعدی خواهد داد. اما این استراتژی اغلب در تئوری بهتر از عمل کار می‌کند. آنتونی یاکینتو می‌گوید: «همه چیز برای اولین رستوران من مهیا بود: گروهی از سرمایه‌گذاران علاقه‌مند، یک منو و یک سرآشپز؛ اما کمبود اصلی «مکان رستوران» بود. نهایتا من فضایی در یک انبار در منطقه نساجی ناگویا پیدا کردم. در آن زمان، صنعت نساجی ژاپن از سیل واردات چینی و از عمیق‌ترین و طولانی‌ترین رکود ژاپن از دهه ۱۹۵۰ رنج می‌برد. این منطقه عصرها پس از ساعت ۶ خالی از ترافیک بود؛ اما ایستگاه اصلی قطار ناگویا، بزرگ‌ترین منطقه تجاری و ناحیه مالی در آنجا بود. بنابراین غریزه‌ام به من گفت که این منطقه برای تطبیق طبقه اجتماعی متوسط در بافت شهری آماده بود. من تصور می‌کردم که اگر من اول دست به‌کار شوم، می‌توانم بهترین دارایی را در ارزان‌ترین قیمت به‌دست آورم و وقتی سیل جوانان تحصیل‌کرده و پردرآمد سرازیر می‌شود، به نقطه اوج موفقیت خود می‌رسم. بنابراین این فضا را اجاره کردم و برای کسب‌و‌کار آماده شدم. متاسفانه، عصرها کار من کندتر از حتی محافظه‌کارترین تخمین‌هایی بود که پیش‌بینی می‌کردم. من در مورد جریان نقدی‌ام بسیار نگران بودم به طوری که بعد‌از‌ظهرها و اوایل غروب در گوشه خیابان، کنار این ناحیه می‌ایستادم، با آگهی‌های کوچک در دستم به آنها سلام می‌گفتم و تلاش می‌کردم تا آنها را متقاعد کنم که ورود به منطقه نساجی مذکور بعد از تاریکی شب به هیچ عنوان خطرناک نیست. پس از حدود یک‌سال از این کار روزانه، ترافیک عصرها در منطقه نساجی به تدریج شروع به افزایش کرد و بنابراین سودآوری رستوران من نیز زیاد شد. اما پس از آن، مالک ساختمان رستوران من اعلام ورشکستگی کرد؛ در میانه آشفتگی‌‌هایی که داشتم، درخواست تخلیه به من داده شد. ضررهایی که من به‌خاطر پیشگام شدن در این منطقه متحمل شدم، من را با منابع ناکارآ تنها گذاشت و من مجبور شدم کسب‌و‌کارم را تعطیل کنم. مدتی نه چندان بعد، منطقه نساجی موفق شد و اکنون جایگاه یک هتل جدید، تعدادی بوتیک، چندین رستوران شلوغ و جایگاه رستوران قبلی من به یک پارکینگ موفق تبدیل شده است. بزرگ‌ترین اشتباه من، بی‌اعتنایی به این حقیقت اساسی بود که: اولین نفر در اول خط، به ندرت اولین نفر در آخر خط است. هر مسابقه‌ای را در نظر بگیرید- ورزشکاران، اسب‌ها یا مسابقات اتومبیلرانی- پیشگامان اولیه به ندرت برنده می‌شوند. همچنین، کارآفرینانی که پیشگام بازارهای جدید هستند نیز وقتی این بازارها سودآور می‌شوند، به ندرت در این رقابت پیروز می‌شوند.»

گرچه مک‌دونالدز نوآوری بیشتری را وارد صنعت فست‌فود کرد، اما یک پیشگام در این عرصه نبود. White Castle و In & Out Burger بین بسیاری از شرکت‌هایی بودند که پیش از اینکه ری کراک شروع به راه‌اندازی مک‌دونالدز کند، در حال فعالیت بودند. اشکال اصلی پیشگام بودن، سرمایه قابل‌توجه از زمان و پول برای طراحی محصول، تحقیق بازار و آموزش مصرف‌کننده و همچنین نیاز به تامین کانال‌های توزیع و تسلط بر فرآیندهای جدید تولید است. این سرمایه‌گذاری ضرورتا به موفقیت تبدیل نمی‌شود؛ هرچند به این معناست که کارآفرین باید ریسک‌های بزرگ‌تری را تقبل کند. همان‌طور که قبلا آموختیم، هرچه ریسک‌های بزرگ‌تری را تصور کنید، احتمال شکست شما بزرگ‌تر خواهد شد.

 منبع: دنیای اقتصاد