عصر ارتباطات و اطلاعات و شتاب روز افزون پیشرفت های بشری که هر کدام در جایگاه خود لازم و اجتناب ناپذیر است، در نگاه اول فرصت های بسیاری برای توسعه و رفاه ، اکتشافات و اختراعات جوامع بشری فراهم کرده و نشان دهنده شکوه جایگاه و وسعت قدرت خلاقیت آدمی می باشد ولی فرصت های ناب و غیر قابل جبرانی را هم از ما گرفته است….
فرصت نگاه به آسمان ، نگاه به درختان ، فرصت ایستادن و نظاره کردن.
به قول هنری دیویس : ” این زندگی ، خود به چه کار می آید؟ اگر از گرفتاری ایام و غصه روزگار فرصت نکنیم که دمی بایستیم و جهان را نظاره کنیم…
فرصت نکنیم که در زیر شاخه های درختان بنشینیم و به طبیعت زیبا بنگریم و آسمان شب پر ستاره را نگاه کنیم…
براستی چه زندگی حقیر و بی نوایی خواهد بود اگر فرصت نکنیم که بایستیم و نظاره کنیم….”
نگاه روزمره و گذرا و شتابان بزرگترین دلیل بیماری جوامع بشری است و یکی از آسیب های آن این است که ” زن بودن از محبوبیت و مطلوبیت برخوردار نباشد” چرا که فرصت نکرده ایم بایستم و نظاره کنیم بلندای جایگاه زن بودن را !
خانم امیلی دینکسون سخنی دارد بدین مضمون: ” ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم ، مگر آنکه برخیزیم و بایستیم… و آنگاه خواهیم دید که قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت.”
اگر کمی بایستیم و نظاره کنیم خواهیم دید چه برکت ها و لطف ها در وجود “زن” است.
بزرگان و پایه ریزان سعادت بشری بهره هایی ناب از باغ وجود “زن ” داشته اند که آنها را چراغ راه خود و جوامع انسانی ساخته اند.
کم نیستند قدیسان و عرفایی همچون “محی الدین ابن عربی ” که خود دردانه عالم عرفان و حکمت و عارف نازنینی است و با نوشتن مفاهیم و اسرار عمیقی در کتاب هایش ( فتوحات مکیه – فصوص الحکم – ترجمان الاشواق و …. ) دنیای فلسفه و عرفان را دگرگون کرده است، سررشته و منشا تمام شناخت ها و کشفیات بی نظیر خود را لحظه ای دیدار با یک “دختر ” فرهیخته که در کنار سیمای زیبا دارای کمالات اخلاقی و وجودش آئینه ای خدا نما بوده ، می داند و نقل می کند که در آن لحظه در چشمان و وجود آن “دختر” خداوند را با تمام جمال و کمال به تماشا نشسته است و به قول مولانا پرتو حق بوده است.
“پرتو حق بوده آن ، معشوق نیست خالق است آن ، گوئیا مخلوق نیست”
ناگته پیداست که چه بسیار افراد آن “دختر” را با چشم سر و شتابان دیده بودند ولی ” محی الدین” چون دل خود را به زیبایی و خیر و خوبی آراسته و همواره در آرزو و محنت و اشتیاق دیدار زیبایی و جمال و همچون خریداری آماده ، به دنبال لطف و محبت بوده در آن لحظه تنها او “ایستاده و نظاره ” کرده و دیگر افراد همچنان شتابان به دنبال روزمرگی های خود بوده اند.
“دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت ” ” باباطاهر”
از محتوای تمامی اندیشه های اندیشمندان شرق و غرب ، این حقیقت پدیدار می شود که در تمامی آثار فاخر ادبی ، هنری ، فرهنگی ، دینی و ….. هر کجا سخن از پاکی ، عشق ، حسن و ملاحت و الهام است نام “دختر” می درخشد. موسیقی ها، مینیاتورها ، فرش ها و ….. مملو از نمادها و مفاهیمی است که بدون حضور و وجود “دختر” معنایی ندارد و عالم ، زیبایی و شادی خود را مدیون وجود “دختر ” است.
شیخ محمود شبستری صاحب اثر فاخر و ارزشمند و تاثیرگذار “گلشن راز ” در 4 بخش با شرح اصطلاحات شاعرانه ” چشم و لب و زلف و رخ و خط و خال” نشان می دهد که وجود نازنین ” دختر” چطور توانسته مفاهیم غامض و بدیع عرفان و حکمت را تفسیر و تبیین کند.
سخن در این وادی بسیار و قلم ناتوان در شرح آن است که مولانا فرمود:
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک
امید که در هیاهوی شتاب اطلاعات و ارتباطات ، همچون سعدی لحظه ای نیز به تماشای بلندای مقام ” دختر ” و صفای وجود او که رحمت محض است، بایستیم…
” اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند کآرام جان و انس دل و نور دیده اند”
“لطف آیتی است در حق اینان و کبر و ناز پیراهنی که بر قد ایشان بریده اند”
” رضوان مگر سراچه فردوس برگشاد کاین حوریان به ساحت دنیا خزیده اند”
” این لطف بین که با گل آدم سرشته اند وین روح بین که در تن آدم دمیده اند”
“روز دختر مبارک”
افشین اروس خانی
خبرنگار امور استان ها- پایگاه خبری دانستنی آنلاین