اساساً وجه تمایز اصلی میان انسان و حیوان را میتوان در دو عامل عقل و نطق خلاصه کرد و برشمرد. عقل مانند نوری هدایتگر است که راه را برای انسان روشن کرده تا در چاه ندانم کاری و خطا نیفتد و بتواند با شعور، تفکر و درایت، وضعیتهای مختلف پیش رو را تجزیه و تحلیل نموده و به تبع آن تصمیمات و رفتارهای معقول و مناسبی را اتخاذ کند و به انجام برساند.
از سوی دیگر، انسان قبل از آنکه موجودی اجتماعی باشد موجودی ارتباطی تلقی میگردد، فلذا خداوند متعال، نعمت و فضیلت نطق یا همان قدرت تکلم و سخن گفتن را به آدمی ارزانی داشت تا به عنوان یک برتری شگفت انگیز نسبت به حیوانات، بتواند به مدد زبان و سخن گفتن با افراد و جوامع پیرامون خود ارتباط برقرار نموده و زندگی نماید. بدین ترتیب، بطور ساختاری، زبان و قدرت تکلم در وجود و دهان ابناء بشر قرارداده شد که بتواند عامل تعامل و ارتباط باشد. البته واضح است که زبان، گفتگو و مکالمه قرنها طول کشید تا بتواند به شکل امروزی مورد استفاده بشر قرار گرفته و از برکات آن بهره مند گردد.
امروزه خوب صحبت کردن، درست حرف زدن و حرف درست زدن تبدیل به یک مزیتی شده که همگان از آن بهره مند نیستند؛ به عبارت دیگر: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. روی سخن ما در این مجموعه، بیشتر با مدیران جامعه است. چه بسا مدیران توانمند و باسواد و متخصصی در عرصههای مختلف داشته و داریم که چون اصول و فنون سخنوری و فن بیان را نیاموختهاند، نمیتوانند بخوبی از توانمندی و تدبیر و عملکرد موفق خویش در مقابل افکار عمومی دفاع نمایند و اساساً این نقیصه به جایگاه و مرتبه و نوع نگرش دیگران به آنان ضربه زده که گاهی جبران ناپذیرند.
مدیران سازمانها در ردههای مختلف همواره خواسته و ناخواسته در معرض انواع و اقسام مصاحبهها قرار میگیرند و چنانچه نتوانند بخوبی به سؤالات و موارد مطرح شده در جلوی دوربین و ضبط صوتهای خبرنگاران و ارباب جراید و رسانهها پاسخ دهند، چه بسا فردی ضعیف و ناتوان جلوه نموده و این طور برداشت شود که این مدیر، لایق و شایسته آن پست نیست. خوب طبیعی است که هر مدیری دوست دارد و علاقه مند است در نزد افکار عمومی و در جلوی انواع دوربین و تریبون و ضبط صوت و میکروفون به گونهای ظاهر شود که همگان از او به عنوان یک فرد تأثیر گذار و قدرتمند و مسلط بر اوضاع یاد نمایند.
برای ایجاد چنین وضعیتی حتماً لازم و ضروری است که مدیران آموزش فن بیان و سخنوری دیده و مجهز به این ویژگی مهم و کارساز گردند. یادگیری اصول و فنون سخنوری و فن بیان میتواند مزیتها و آثار مثبت زیر را برای عموم مدیران به ارمغان بیاورد:
1- اعتماد به نفس شما را بالاتر میبرد و بواسطه آن استرس و اضطراب شما در مواجهه با افراد کاهش مییابد.
2- دامنه لغات شما گستردهتر شده و توانایی این را پیدا میکنید که کلمات را با هنرمندی بیشتری کنار هم بچینید تا نفوذ کلام بهتری در جلسات و مذاکرات داشته باشید.
3- در هنگام ارائه گزارش عملکرد به دیگران مدیریت زمان بهتری میتوانید داشته باشید.
4- دچار پراکنده گویی و تشتت در گفتار نشده و منظم و باقاعده سخن خواهید گفت.
5- انسجام در گفتار پیدا کرده و ابتدا و انتهای مناسبی در کلام و گزارش و نطق پیدا میکنید و در واقع مخاطب و حاضرین ارتباط بهتری با شما برقرار میکنند.
6- هم خودتان متوجه خواهید شد که چه می گویید و هم شنوندگان و بینندگان متوجه میشوند که شما چه گفتهاید.
7- گزافه گویی، یاوه سرایی، بی احترامی، مکثهای طولانی، تپقهای پی در پی، گاف های کلامی و… به حداقل ممکن رسیده و حرف و سخن شما شیواتر و جذابتر خواهد شد.
8- باعث تغییر نگرش از منفی به مثبت در خصوص شخصیت شما خواهد شد؛ یعنی اگر تا به دیروز احتمالاً تصویر یک فرد منفی از شما در ذهن و برداشت خود داشت، اکنون بواسطه برخورداری از اصول و فنون سخنوری و فن بیان، فرد درک بهتری از شما برایش حاصل شده و نگاه مثبتی به شما پیدا مینماید.
. 9- سود آوری، فروش، مشتری مداری، رضایت ارباب رجوع، درک متقابل، همدلی، هم افزایی، روحیه مشارکت و جلب آراء دیگران را تقویت و افزایش میدهد.
10- هزینهها و تعارضات را کاهش داده و تصویر بهتری از مدیریت و سازمان متبوع در نزد افکار عمومی ترسیم مینماید.
شبح نویسی
شبح نویسی (Ghostwriting) یعنی شخصی مطلبی را مینویسد و در مقابل پول یا مزد یا به صورت داوطلبانه اجازه میدهد این مطلب به نام فرد دیگری انتشار یابد. معمولاً فرآیندی است که طی آن یک نفر متن یا سخنرانی را مینویسد و شخص دیگری آن را تحت این عنوان که بخش عمده آن کار او بوده، ارائه میکند. نویسنده متخصص یا شبح» مهارت خود را صرف آماده کردن پیام برای سخنران مینماید و سخنران از مهارت او استفاده میکند. نویسنده این متون را «شبح» مینامند چون در هنگام سخنرانی واقعی دیده نمیشود. شبحنویسی در بسیاری از تخصصهای ارتباطی از جمله روابط عمومی و ارتباطات سیاسی رایج است.
شخصیتهای مهم سیاسی اغلب خطابهنویسان (speechwriter) حرفهای را استخدام میکنند. به همین شکل مدیران تجاری هم شبحنویسان را برای تهیه خطابه، نامه و دیگر نوشتهها به کار میگیرند. خطابهنویسی در بیشتر سازمانها یکی ازجنبههای خاص عملکرد کلی روابط عمومی است. شبحنویسی در محافل انتشاراتی هم مورد استفاده است. یکی از با استعدادترین شبحنویسان معاصر «پگی نونان» (Peggy Noonan)، خطابهنویس پرزیدنت ریگان است.
«نونان»، فرآیند خطابهنویسی را فرآیند ایجاد تعادل بین منافع متضاد و مدیریت بازبینیهای پیاپی و بررسیهای مجدد نامیده است. مسائل اصلی شبحنویسی، اثربخشی، دغدغههای اخلاقی نگارش در خفا و احتمال فریبکاری است. وقتی کسی فریبکار است که مرواریدهای عقلانی» که بر زبان میراند در اصل محصول اندیشهورزی شخص دیگری باشد. کسی که پیام را منتقل کرده، وقت یا استعداد آن را ندارد که پیام را آماده کند اما برای آن پیام مورد تشویق قرار میگیرد. ممکن است ایدئولوژی به تصویر درآمده در پیام، ایدئولوژی نویسنده باشد نه سخنران.
باور عموم بر این است که پیامهای شبحنویسان از حاصل خطابهنویسی مدیران متوسط و سیاستمداری بر اساس تلاش فردی خود توانمندتر است، چون شبح نویس ارتباطات خاص و مهارتهای نویسندگی دارد. به علاوه، اشباح میتوانند بیشتر از سیاستمداران و مدیران پرمشغله برای تهیه خطابه وقت بگذارند، مسائل شنوندگان را بررسی کنند و استدلال نمایند. شبحنویسی اغلب به دلیل این که نوعی صرفهجویی در وقت ارزشمند اجرایی است، قابل قبول است.
نقاط منفی یک سخنرانی
اگرچه دشوار است که بلافاصله و به سرعت در سخنرانی برای یک جمع موفق شوید اما بسیار ساده است که در همان دقایق ابتدایی مخاطب خود را از دست بدهید و آنها را دلزده کنید. در این مقاله به جملاتی که ممکن است در ارائهها جزو نقاط منفی باشد اشاره میکنیم.
1- پرواز من تأخیر داشته یا من خیلی خسته راه هستم و…: نمیدانم این مسأله از کجا نشأت میگیرد اما از هر پنج ارائه، یکی با بهانه شروع میشود؛ «آنها دیر به من اطلاع دادهاند» یا «من خیلی خسته سفر هستم» و بهانههای مختلف دیگر که مخاطب واقعاً علاقهای به شنیدن آن ندارد. ما بهعنوان مخاطب انتظار داریم که شما بهترین ارائهتان را داشته باشید. اگر احساس خستگی میکنید و نمیتوانید بهترین عملکرد را داشته باشید شاید بهتر بود همایش را لغو میکردید. یک قرص بخورید، قهوهای بنوشید و خستگیتان را بروز ندهید.
2- آیا صدای من را میشنوید: این روشی است که بسیاری از افراد صحبتشان را این طور شروع میکنند. سهبار به بلندگو ضربه میزنند و با صدای بلند میگویند: همه صدای من را میشنوید؟ انتهای سالن چه؟ و با لبخندی پوزش آمیز مشخص میشود که همه میشنوند، اما کسی دستش را بلند نکرده است. این وظیفه شما نیست که صدا را آزمایش کنید. افرادی برای این کار هستند (و اگر هم نبودند در خلال صحبتتان این آزمایش را انجام دهید). اگر شروع به صحبت کردید و متوجه شدید سیستم صوتی کار نمیکند خونسرد باشید و تا سه بشمارید و دوباره امتحان کنید. اگر بازهم صدا اشکال داشت به آرامی کنار سن بروید و از هماهنگ کننده بخواهید این موضوع را پیگیری کند. در این مدت به مخاطبان خود لبخند بزنید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. همیشه فرضتان این باشد که همه چیز به درستی کار میکند، مگر اینکه خلافش ثابت شود که در این شرایط آرامش خود را حفظ کنید و منتظر بمانید تا درست شود.
3- من نمیتوانم شما را ببینم چون نور درست در صورت من میتابد: بله وقتی شما روی سن هستید چراغها گرم و روشن هستند و دیدن مخاطبان کاری دشوار است، اما لازم نیست آنها این را بدانند. فقط به تاریکی خیره شوید. گهگاه لبخند بزنید و طوری رفتار کنید انگار که در خانه نشستهاید. اگر واقعاً میخواهید آنها را از نزدیک ببینید خیلی عادی و راحت به سمت مخاطبانتان بروید، اما با دست روی پیشانی خود سایه بان درست نکنید که بتوانید آنها را ببینید؛ اما اگر میخواهید تعداد افراد را بشمارید یا اینکه از افراد سؤال بپرسید مؤدبانه از نورپرداز بخواهید تا چراغهای اتاق را خاموش کند. حتی بهتر این است که قبل از شروع شدن کار با نورپرداز هماهنگ کنید که چه زمانی از آنها میخواهید که نور را کم یا زیاد کنند.
4- من در ادامه به آن خواهم پرداخت: اگر شما به مخاطبی برخورد کردید که مشتاق یادگیری و گفتوگو است به اصطلاح این موقعیت را سفت بچسبید و فرصت را از دست ندهید و از آن لذت ببرید. اگر کسی سؤالی دارد که در اسلایدهای بعدی به آن میرسید اسلایدها را رد شوید تا به آن برسید و سؤال را پاسخ دهید. اگر کسی آنقدر شجاع بود که دستش را بلند کند و سؤال بپرسد با آغوش باز آن را بپذیرید و دیگر مخاطبان را نیز ترغیب کنید که چنین کاری کنند. هیچ وقت هیچ چیزی را به عقب نیندازید.
5- آیا این را میتوانید بخوانید: این یک قانون متداول است که اندازه قلم (فونت) نوشتاری اسلایدهایتان را دو برابر میانگین سن افراد در نظر بگیرید. بله معنایش این است که اگر انتظار دارید مخاطبان شما حدوداً 40 ساله باشند بنابراین میانگین اندازه قلم شما باید 80 باشد.
6- بگذارید من این متن را برای شما بلند بخوانم: هیچ وقت آنقدر متن داخل یک اسلاید قرار ندهید که افراد مجبور شوند برای خواندنش وقت صرف کنند. اگر هم یک زمانی چنین اشتباهی را مرتکب شدید آن را بلند برای مخاطبانتان نخوانید. بهترین کار برای از دست دادن توجه مخاطب قرار دادن متن زیاد درون اسلاید است. حقیقت این است اگر بیش از 4 کلمه در یک اسلاید داشته باشید اتفاقی که میافتد آن است که افراد شروع به خواندن آن میکنند و دیگر به حرفهای شما گوش نمیدهند.
7- تلفن همراه، تبلت، لپتاپ خود را خاموش کنید: روزی روزگاری بود که شما از مخاطبانتان میتوانستید بخواهید تلفن همراهشان را خاموش کنند ولی دیگر آن زمان به پایان رسیده است. الان دیگر افراد گفتههای نغز شما را در شبکههای اجتماعی نشر میدهند یا اینکه بر روی تبلتهای خود نکات شما را یادداشت میکنند. شاید هم در حال بازی یا چک کردن فیسبوکشان هستند.
شما میتوانید از مخاطبانتان بخواهید که تلفن همراه خود را بیصدا کنند، اما جدای از اینها شما باید اطمینان حاصل کنید که مطالبتان آنقدر جذاب هست که آنها لپتاپهایشان را ببندند و پلک هم نزنند، چرا که یک ثانیه را هم نمیخواهند از دست بدهند و درخواست توجه راهگشا نیست، به جای آن توجه را جلب کنید.
8- لازم نیست چیزی را یادداشت کنید یا عکس بگیرید، این فایل آموزشی بعداً برایتان ارسال میشود: خوب است که شما فایل ارائه را بعد از جلسه ارسال کنید، اما اگر ارائه خوبی باشد قاعدتاً نباید نوشتههای زیادی داشته باشد و داشتن آن برای مخاطبان چندان مفید نخواهد بود. نوشتن برای بسیاری از افراد راهی آسان برای به خاطر سپردن مطالبی است که شنیدهاند. خلاصه اینکه اجازه دهید افراد هر کاری که دلشان میخواهد در طول ارائه شما انجام دهند.
9- اجازه دهید این سؤال را جواب دهم: البته این خیلی خوب است که شما سؤال را بلافاصله پاسخ دهید، اما شما باید قبل از آن، یک کار دیگر را نیز انجام دهید. اغلب، سؤال مخاطب برای شما واضح است اما شاید بقیه آن را درست نشنیده باشند. بنا بر این بگویید: «من این سؤال را برای اینکه همه بشنوند تکرار میکنم» و سپس آن را پاسخ دهید. به علاوه این کار به شما زمان بیشتری میدهد برای فکر کردن و ارائه یک پاسخ مناسب.
10- من خیلی خلاصه و فشرده میگویم: این وعدهای است که هیچکس به آن عمل نمیکند اما بسیاری از ارائهها این طور شروع میشوند. مخاطب واقعاً برایش اهمیت ندارد که خلاصه بگوییم یا نه. آنها زمان خود را سرمایهگذاری کردهاند و میخواهند بیاموزند و تهییج شوند. شما باید بارها و بارها تمرین کنید تا اینکه در زمان اختصاص داده شده دقیقاً کار خود را به پایان برسانید.
منبع: شارا
گردآوریشده توسط پایگاه دانستنی آنلاین