#تأثیر_تلویزیون #برنامه_ها #آموزش_عمومی #دانستنی #بیشتر_بدانیم
زندگي شهرنشيني در دوقرن گذشته چنان روند روبه رشدي داشته که امروزه بيشتر مردم در شهرها روزگار ميگذرانند. در عين حال، روابط و تعاملات ميان شهرنشينان و اهميت آن به نيت ساماندهي و بهينهسازي کيفيت سطح زندگي و ارتقاي روابط انساني ميان ساکنان يک شهر و ديار، موجب شکلگيري، بروز و گسترش مبحثي جدي تحت عنوان «فرهنگ و حقوق شهروندي» شده است. طرح فرهنگ و حقوق شهروندي البته مسائلي را با خود بههمراه دارد که آموزش و ارتقا، از آن جمله است. چگونگي زندگي و نحوه تعاملات و روابط در شهرهاي بزرگ و کلان شهرها، آنقدر اهميت يافته که آموزش آن در دستور کار نهادها و سازمانهاي مرتبط قرار گيرد. رسانهها از جمله دستگاههايي هستند که آموزش فرهنگ و حقوق شهروندي در سلسله مراتب وظايف راهبرديشان تعريف و اتفاقاً بر آن تأکيد شده است. در اين ميان، نقش سازمان صداوسيما و تأثیر تلویزیون بهعنوان فراگيرترين رسانه، ممتاز است.
تأثیر تلویزیون در خط مقدم
شهرنشيني الزاماً به معني شهروندي نيست؛ ممکن است فرد يا افرادي در شهر زندگي کنند و اصطلاحاً شهرنشين باشند، اما شهروند نباشند. شهروندي قوانين و الزامات خاص خودش را ميطلبد. شهرنشين اگر راه درست زندگي اجتماعي را در پيش گرفت و با اطرافيانش تعاملات سالم و سازنده برقرار کرد، آنگاه ميتوان عنوان يک شهروند خوب را بر او اطلاق کرد. بايد اين پرسش را طرح کرد که وضعيت زندگي شهروندي در کلان شهرهاي ايران و بخصوص پايتخت، چگونه است و در چه سطح و مرتبهاي قرار دارد؟ يک جامعهشناس حوزه شهري واژه شهروندي را چنين تعريف میکند:
«شهروندي به اين معني است که ساکن يک شهر، متناسب و مطابق با قوانين و هنجارهاي رسمي جامعه عمل کند و خودش را نسبت به قانون متعهد بداند و به شهر احساس تعلق داشته باشد.»
دکتر سيروس قنبري، دانشيار دانشگاه بوعلي همدان در گفتوگو با ما، با توجه به اين تعريف، نمره خوبي را براي برخی شهروندان در نظر نگرفت و گفت:
اگر ملاک را عمل و تعلق به قانون بدانيم، برخی چندان خودشان را ملزم به رعايت قانون نميدانند و دوست دارند کارهايشان را با هر ابزار حتي غيرقانوني انجام دهند. با اين که ارزيابي خوبي از رفتارهاي شهروندي ندارم، اما معتقدم تغييراتي که در چند سال اخير مشاهده ميشود، ميتواند اميدوارکننده باشد. زندگي امروز به مهارتها و آگاهيهايي نياز دارد که توسط نهادهايي که در اين زمينه مسئوليت دارند بهدرستي منتقل نشده است. نهادهاي دولتي و حتي سازمانهاي مردم نهاد وظيفه دارند با استفاده از روشهاي علمي و رسانهاي اين آموزشها را به شهروندان منتقل کنند. تا زمانيکه اين اتفاق نيفتد، تمايلات شهروندان به قانونپذيري و تن دادن به اقتضائات زندگي جمعي مدرن به همين شکل خواهد بود. وي درباره نقش و تأثیر تلویزیون در اين آموزش و آگاهيبخشي اظهار کرد:
تلويزيون با توجه به برد و نفوذ ملی و بهرهگيري از فاکتور تصوير، در خط مقدم است و بايد اين رسانه را اولين و مهمترين رسانه فرهنگساز بدانيم. فرهنگ مانند رودخانهاي راه خودش را پيدا ميکند و در اين ميان آنچه اهميت دارد عامليت رسانه ملي است که بايد درست باشد. با لايحه و دستورالعمل نميتوان فرهنگسازي کرد. بايد اجازه داد سازمانهاي مردم نهاد هم به ميدان بيايند. نقش رسانه ملي در آموزش و ارتقاي فرهنگ شهروندي فقط در توليد و پخش برنامههاي آموزشي مستقيم و گفتوگو محور خلاصه نميشود و ميتوان در اين زمينه سهم و نقش عمدهاي را به آثار نمايشي اعم از فيلم کوتاه، تله فيلم و سريالهاي تلويزيوني اختصاص داد.
قالبي مناسب به نام آثار نمايشي
به باور مسعود بهبهانينيا که از فيلمنامهنويسان قديمي است، تلويزيون يکي از منابع اصلي تغذيه فکري مردم است که ميتواند ضمن سرگرمي، کارکرد آموزشي هم داشته باشد. انتقال پيام هم ميتواند يا بهصورت صريح، مستقيم و بيواسطه باشد يا در قالبي پوشيده و غيرمستقيم. بهبهانينيا در اين باره توضيح داد: مثلاً آموزشها و هشدارها درباره مصرف درست انرژي بيشتر بهصورت مستقيم به بيننده منتقل ميشود، اما وقتي که صحبت از مسائل اجتماعي و معضلات شهري ميشود ميتوان آنها را در قالب داستان گنجاند. اصولاً آدمها از نصيحت خوششان نميآيد و در برابر تغيير رفتار، مقاومت ميکنند. پيام مستقيم نوعي دافعه را بهدنبال دارد. هرچه بتوان اين پيامها را پوشيدهتر و در قالب لايههاي زيرين داستان جاسازي کرد، قاعدتاً بيشتر براي مخاطب باورپذير و مقبول خواهد شد. نويسنده سريالهاي ترانه مادري و نرگس ادامه داد: حوزه شهري يکي از فرازهاي داستاني ما است و تزاحمها و تصادمهايي که در آن اتفاق میافتد، میتواند دستمايه اوليه و اصلي درام قرار گيرد. هرقدر هم که اين تضادها و تصادمها بيشتر باشد، قاعدتاً درامهاي زيباتري شکل خواهد گرفت. مسئولان مرتبط بايد باور کنند که میتوان از طريق سريالها و مجموعههاي نمايشي آموزشهايي را به مخاطب ارائه کرد. وي بيان کرد: در کارهاي تلويزيوني کمتر شاهد حضور يک محقق و کارشناس در کنار فيلمنامهنويسي و کارگردان هستيم. نويسنده خودش بايد اهل مطالعات اجتماعي باشد و رأساً پيگير يک موضوع شود. نويسندگان ما عموماً صاحب فکر هستند، اما مشکل اينجاست که هدفگذاريها مغشوش است. اگر قرار است درباره معضلاتي مانند آلودگيهوا و خودروهاي تکسرنشين کار کنيم، بايد يک هدفگذاري روشن داشته باشد.
استفاده از قابليتهاي رسانه
پرسش اينجا است که تلويزيون تا چه ميزان توانسته به اين وظيفه و مأموريت خطير خود عمل کرده و گامي بلند و استوار در زمينه آشنايي عموم مردم با الزامات و بايد و نبايدهاي شهرنشيني و به تعبير بهتر زندگي شهروندي بردارد. آيا رسانه ملي از عهده اين رسالت خطير برآمده است؟ دکتر مريم جلالي، مدير گروه خانواده شبکه دو معتقد است: در نقش و تأثیر تلویزیون در زمينه آموزش فرهنگ شهروندي ترديدي وجود ندارد؛ اما بايد ديد چگونه میتواند اين نقش آفريني را انجام دهد و تا چه ميزان توانسته از قابليتهايش استفاده کند. جلالي به خبرنگار ما گفت: تأثیر تلویزیوندر فرايند جامعهپذيري و اجتماعي شدن مخاطبانش نقش اساسي دارد و بهعنوان يک رسانه مکمل در خلقوخوي شهروندان و فرهنگپذيريشان بسيار مؤثر است. اگر بخواهيم به اين مسئله نگاه آسيبشناسانه داشته باشيم، در برخي حوزهها موفق بوده و در بعضي هم نه. بهطور مثال در آموزش فرهنگ شدآمد (ترافيک) خيلي خوب کار کرده؛ اما در حوزههايي مانند همسايهداري موفق نبوده است. اين هم بازميگردد به نبود يک نقشه جامع رسانهاي براي نهادهايي که در اين زمينه بايد به هم متصل باشند. بايد براساس يک خط مشي، برنامهريزي جامع داشته باشيم سپس به برنامهريزي بپردازيم. برنامههاي تلويزيون در وهله اول بايد مبتني بر خط مشي اساسي و در وهله دوم بر برنامهريزي جامع استوار باشد.
منبع: هفته نامه امین جامعه