دانستنی آنلاین: پس از اقدام عجولانه دولت بایدن در خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در تاریخ 30 اوت 2021، فرصتی برای گروهک تروریستی طالبان فراهم شد تا جای خالی نیروهای آمریکایی را پر کرده و دولت قانونی افغانستان را براندازی کنند.
به گزارش دانستنی آنلاین؛ تروریست های طالبان در حالی توانستند در مدت 24 ساعت کابل را اشغال کنند، ارتش افغانستان به رغم آنکه به مدت 20 سال از سوی کشورهای غربی تجهیز شده و تحت آموزش قرار داشتند، مقاومت چندانی از خود نشان ندادند و به راحتی کشور و ملت خود را تسلیم تروریست ها کردند.
بدین صورت در کمترین زمان ممکن، دستاوردهای دموکراتیکی که 20 سال برای برقراری آ« تلاش شده بود، به یکباره فرو ریخت تا افغانستان بار دیگر وارد عصر تاریکی و حاکمیت جهل شود.
افغانستان زمانی به اشغال طالبان درآمد که از مدت ها قبل، دستگاه دیپلماسی ایران که در آن زمان محمدجواد ظریف در راس آن قرار داشت، مذاکرات پنهان و آشکاری را با آنان آغاز کرده بود.
سیاست جمهوری اسلامی در قبال طالبان، بر مبنای نگاهی ایدئولوژیک و مبتنی بر مشترکات فکری از جمله سیاست آمریکا ستیزی بنا شده بود. به همین دلیل بود که جریان حاکم بر کشور، خروج آمریکا از افغانستان را به عنوان یک پیروزی ارزیابی می کرده و از پیروزی طالبان بسیار مشعوف شده بودند.
وقتی فاجعه مزارشریف فراموش می شود
تصور دولتمردان بر این بود که با توجه به دشمنی همه جانبه آمریکا و طالبان، قدرت گیری این گروه به معنی شکل گیری یک حکومت آمریکا ستیز بجای یک حکومت غربگرا در شرق کشور است که میتواند، وزن ایدئولوژیک ایران را در منطقه بالا ببرد! بر اساس چنین دیدگاه سطحی و ساده لوحانه ای بود که رسانههای حکومتی در ایران از جمله صدا و سیما به طور کم سابقهای شروع به ساختن تصویری جدید از تروریست های طالبان کرده و به شکلی تمام عیار به تطهیر آنان پرداختند و حتی برخی مانند احمد نادری، نماینده تهران در مجلس پا را از این هم فراتر گذاشته و این گروه تروریستی که خون هزاران زن و کودک شیعه هزاره، بر دستان پلیدشان خشکیده است را، جنبش اصیل منطقه خطاب کردند!
آنها حتی خیلی زود فراموش کردند که همین گروه خونخوار تروریستی بودند که دیپلمات های کشورمان را در مزار شریف به خاک و خون کشیدند و اصرار داشتند به جامعه القاء کنند که طالبان ۲۰۲۱ با طالبان افراطی و خون ریز دهه ۱۹۹۰ کاملا فرق کرده است. آنها این گفته سعدی را فراموش کردند که می فرماید: اصل بد نیکو نگردد، چونکه بنیادش بد است!
حمایت دولتمردان و چهره های سیاسی به ویژه برخی از نمایندگان مجلس از طالبان، در حالی ادامه داشت که رویکرد جامعه کاملاً در این خصوص متفاوت بود.
این تفاوت دیدگاه میان دولت و ملت حاکی از آن بود که در موضوع افغانستان نیز همچون دیگر موضوعات، فاصله زیادی میان مردم و مسئولان وجود دارد.
موضوع جایی مورد توجه قرار می گیرد که نیروهای امنیتی حتی با تجمعات خودجوش مردمی علیه گروه تروریستی طالبان، به شدت برخورد کرده و حتی عده ای را بازداشت می کنند. در حالی که تا مدتی قبل تر، بیشتر تجمعاتی که با هدف محکومیت جنایات گروه های وهابی، رژیم سعودی، اسرائیل و هر موضوع مرتبط به خارج از مرزها، نه تنها نیازی به دریافت مجوز از وزارت کشور نداشتند، بلکه با استقبال مسئولان و صاحبان تریبون مواجه می شد و رسانه های حکومتی مانند صدا و سیما و روزنامه کیهان نیز با تهیه گزارش های متعدد از آن به عنوان یکی از نشانه های شعور و بلوغ سیاسی مردم یاد می کردند.
شهید سردار قاسم سلیمانی در کنار شهید احمدشاه مسعود
جبهه مقاومت افغانستان، میراث شهید قاسم سلیمانی
متاسفانه این رویکرد جدید در ایران صرفاً به تطهیر طالبان ختم نشد؛ بلکه با تخریب جبهه ملی مقاومت در پنجشیر و شخص احمد مسعود به عنوان رهبر این گروه که از لحاظ تاریخی، فرهنگی و تمدنی نزدیکترین فرد به ایران و ایرانی بود همراه شد.
این در حالی بود که نقش ایران و شخص شهید سردار سلیمانی در شکل گیری و قوام جبهه مقاومت افغانستان یا همان ائتلاف شمال انکار نشدنی است؛ زیرا از همان ابتدا ایران به عنوان یکی از حامیان این گروه مطرح بود، چیزی که احمد مسعود هم به آن اشاره میکند.
اما در هر صورت رویکرد ایران به طور شگفت انگیزی تغییر پیدا کرده بود و نه تنها در رسانههای رسمی خبر چندانی از حمایت از جبهه مقاومت نبود، بلکه آنها را بایکوت خبری کردند و بیشتر اخبار در مورد این جبهه انتقادی بود. در سمت دیگر با وجود جنایتهای تاریخی طالبان در پنجشیر، گروهی مستند ساز با گزارشهای عجیب و غریب، تصویری وارونه از پنجشیر مخابره میکردند تا جنایات طالبان را کمرنگ کنند.
در نقطه مقابل این گروه، رسانهها و افراد مستقل و مهمتر از همه افکار عمومی در ایران به شکل گسترده و تاریخی به حمایت از جبهه ملی مقاومت و شخص احمد مسعود پرداخت.
فضای حمایتی در داخل برخلاف رفتار دولتمردان بود و این باعث شد، اما با این حال رسانههای حامی قدرت گیری طالبان در ایران برای ایجاد شکاف در فضای همدلی عمیق و گستردهای که در سطح کشور از جبهه ملی مقاومت شکل گرفته بود، سعی در تخریب احمد داشتند.
از این رو گروه هایی با صرف میلیاردها تومان با هدف فضا سازی و یا کنترل افکار عمومی تحت عنوان ارتش سایبری اقدام به عملیات روانی در کشور می کنند، اینار فرزند شجاع و متدین شهید احمدشاه مسعود را به صهیونیسم بودن متهم کردند.
این سیاست همچنان ادامه داشت، به طوری که یکسال بعد و در مرداد ماه ۱۴۰۱ حسین کاظمی قمی نماینده ویژه وقت رئیس جمهور در امور افغانستان و سفیر فعلی ایران در کابل که چندی پیش مقامات طالبان از او به عنوان فردی کم هوش یاد کردند، در ارتباط با جبهه مقاومت ادعای بی اساسی را مطرح کرد و گفت: آمریکا مجموعهای را تحت عنوان جبهه مقاومت سازماندهی میکند که دروغ است؛ یعنی به اسم مقاومت بهدنبال ایجاد آشوبهای داخلی است.
از آن زمان به بعد ارتباط و دیدارهای مقامات طالبان با وزیر امور خارجه ایران انجام شد و دو طرف بر همکاری و حسن همجواری تاکید میکردند. ایران در راستای تغییر رویکردی که در قبال افغانستان اتخاذ کرده بود، صادقانه در پی همکاری با این گروه بر آمده بود؛ اما هرچه زمان گذشت، شکنندگی در روابط ایران و طالبان بیشتر آشکار شد و سیاست نگاه خوشبینانه گروهی در داخل کشور به طالبان بیشتر با چالش و سوال روبرو شد.
وقتی چهره گرگ ها نمایان می شود
از همان ماههای ابتدایی که طالبان به قدرت رسید، درگیریهای مرزی آغاز شد، اولین درگیری در آذرماه ۱۴۰۰ چهارماه بعد از به قدرت رسیدن طالبان بود که در منطقه شغالک و در نزدیکی ولایت نیروز رخ داد و طرفین به تبادل آتش پرداختند. این اتفاق سه ماه بعد در اسفند ۱۴۰۰ در حالی که ایرانیها قصد لایروبی کانال سیخ سر را داشتند تکرا شد که طی آن خساراتی به طرفین وارد شد و چند مرزبان ایران به شهادت رسیدند.
در اردیبهشت ۱۴۰۱ یک درگیری محدود در مرز اسلام قلعه رخ داد، در تیرماه همان سال نیز خبرهای ضد و نقیض از درگیری ایران و طالبان منتشر شد که طی آن یک مرزبان ایرانی به شهادت رسید، یک ماه بعد در اواسط مردادماه ۱۴۰۱ درگیری در مرز تایباد رخ داد که دست کم یک مرزیان دیگر از کشورمان به شهادت رسید.
در این درگیریها تعدادی هم از تروریست های طالبان هم به هلاکت رسیدند که با توجه به عدم اطلاع رسانی شفاف از سوی این گروه خبر دقیقی از آمار آنها وجود ندارد. در پی این درگیریها در ابتدا طرفین با سیاست انکار و کوچک شماری درگیریها سعی در مدیریت اوضاع داشتند.
متاسفاته بعضی رسانههای حکومتی با تحریف حقیقت و با کتمان درگیری با طالبان آن را درگیری مرزبانان با اشرار عنوان میکردند. از سوی دیگر سرکردگان طالبان نیز بعضی درگیریها را ناشی از عدم آگاهی نیروهای طالبان به پروتکلهای مرزی میدانستند.
اما با افزایش سطح گستاخی ها و شرارت های تروریست های حاکم بر کابل، اوضاع به گونه ای پیش رفت که دیگر حقیقت قابل کتمان نبود.
وقتی تروریست های طالبان آب را به روی مردم سیستان می بندند
به همین دلیل بود که ابراهیم رئیسی ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ در جریان سفر به سیستان بلوچستان در هشداری شدیداللحن به طالبان اعلام که باید حقآبه ایران از هیرمند را بپردازند، او گفت: «حاکمان افغانستان این حرف مرا بسیار جدی بگیرند/ اخطار میکنم که سریعاً حقابه مردم سیستانوبلوچستان را بدهید. بعداً نگویید که به ما نگفتید.»
به نظر میرسید رئیسی بدون توجه به عواقب سخنان خود چنین موضع تندی را اتخاذ کرده بود؛ زیرا این امر علاوه بر اینکه برای طالبان به عنوان گروهی بحران دوست زمینه سو استفاده آنها و خوراک تبلیغاتی برای تحریک حس ملیگرایی و کسب مشروعیت سیاسی در داخل افغانستان را فراهم کرد، بر درگیریهای مرزی بیشتری هم دامن زد و از طرفی این سخنان عملا مسئولیت سنگینی ایجاد کرد؛ زیرا این موضع گیری قاطع بدین معنی بود که ایران در صورتی که طالبان حق آبه ایران را ندهد، برای گرفتن حق خود متوسل به زور خواهد شد، موضعی که بعید است با توجه به شرایط فعلی رخ دهد این موضوعی بود که حتی طالبان به رغم هوش اندکشان ، از آن اطلاع داشتند.
تمام صاحب نظران بر این موضوع اتفاق نظر دارند، در صورت عدم تحقق پاسخ جدی جمهوری اسلامی به شرارت های طالبان، دیگر مواضع ایران از سوی تروریست های طالبان جدی گرفته نمی شود.
ابراهیم رئیسی در حالی با سخنان خود، حکومت تروریستی طالبان را تهدیدکرد که به اعتقاد کارشناسان حوزه استراتژیک، کمترین فکری در مورد عواقب آن نشده بود و به همین دلیل با واکنش تند طالبان روبرو شد.
بسیاری از سرکردگان این گروه تروریستی با ساخت کلیپهای توهین آمیز به سخنان رئیسی واکنش نشان دادند. حاکمان این گروه تروریستی نیز در بیانیه رسمی خود به ایران اخطار دادند که خواستههای خود را با بیان مناسب مطرح کند. آنها در عین اینکه خود را متعهد به توافقنامه ۱۳۵۱ بین دو کشور اعلام کردند؛ ولی خشکسالی و نبود آب کافی را بهانهای برای عدم اجرای تعهدات اعلام کردند. این در حالی است که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد، آب کافی در پشت سدهای کجکی و کمال خان برای پرداخت حقآبه ایران وجود دارد.
طالبان در سال گذشته نیز حقآبه ایران را به طور عمد به شوره زار منحرف کرده اند تا مردم مظلوم سیستان از آن بی بهره شوند.
تعرض تروریست های طالبان به پاسگاه مرزی ساسولی
اوج گیری تنشها در نهایت در ۷ خرداد ۱۴۰۲ منجر به یک درگیری مرزی شش ساعته بین دو طرف شد که سطح تبادل آتش سنگین بود و دو طرف از آتش مسلسل، توپ و خمپاره انداز استفاده کردند.
در این درگیری سرباز محمد مهدی احمدی ار مرزبانان ایرانی به شهادت رسید که فضای جامعه را به شدت متاثر کرد و انتقادات را نسبت سیاست مماشات بیش از حد ایران در قبال طالبان افزایش داد.
در حین تنشها کلیپهای تبلغیاتی از سوی طالبان پخش میشد که رسما از اشغال تهران و اصلاح ایران توسط رهبر طالبان خبر میدادند.
وزیر آموزش عالی طالبان از عزم خود برای حضور در جبهه نبرد احتمالی علیه ایران خبر داد و عبدالحمید خراسانی از مقامات نظامی این گروه به تهدید مستقیم کشورمان پرداخت.
این اقدامات اما نتوانست موجب شود برخی نگاهی واقع بینانه به موضوع مرزهای شرقی و تهدید حضور تروریست های طالبان در این منطقه داشته باشند و همچنان با اظهارت بی اساس، نزدیکی فکری خود با آنان را به به نمایش گذاشتند.
دعوای خانگی با تروریست های طالبان!
در این میان اظهارات محمداسماعیل کوثری، نماینده فعلی مجلس قابل تامل بود. اظهاراتی که با واکنش گسترده افکار عمومی و کاربران شبکه های اجتماعی مواجه شد. کوثری به عنوان یکی از سرداران سپاه، ریاست اداره امنیت معاونت اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح را در سوابق خود دارد، اقدامات تروریستی گروه طالبان در تعرض به خاک ایران که منجر به شهادت مرزبانان جوان کشورمان شد را در سطح یک «اختلاف خانوادگی» تنزل بخشید و بدون ارائه سند و یا مدرکی مستدل، آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی را عامل این جنایت معرفی کرد.
این اظهارتی از این دست نشان می دهد که به رغم شرارت های پی در پی وحوش طالبان، عده ای همچنان چشم خود را به روی واقعیت بسته اند. گویا جان عزیز مرزبانان جوان کشورمان اهمیت چندانی ندارد. همان جوانانی که خانواده هایشان چشم انتظارشان هستند و اکنون با کمترین تجربه رزمی و کمترین ادوات نظامی در مقابل تروریست های تا بن دندان مسلح ایستاده اند.
اگرچه در چند روز اخیر سطح تنشها کاسته شده است و هیئتی از ایران به افغانستان سفر کرد؛ ولی واقعیت این است، با توجه به ماهیت طالبان که بیش از هر گروه دیگری و در تمامی ابعاد ضد ایرانی است، احتمال افزایش درگیریها در آینده دور از ذهن نیست؛ بنابراین انتظار میرود مسئولان و دولتمردان در رفتار خود قاطعیت نشان دهند و رسانههایی که با بیت المال و با پوا ملت اداره می شوند، دست از حمایت از این گروه و ضد ایرانی بردارند.
ما یکبار در قبال این گروه تغییر رویکرد داده و با اعتمادی بیش از حد به این گروه آنها را پذیرفته ایم که آثار منفی چنین سیاستی روز به روز بیشتر نمایان میشود. پس در چنین شرایطی باز تنظیم مجدد سیاستها در قبال این گروه یک اقدام شجاعانه خواهد بود که نه تنها برگهای برنده زیادی برای ایران فراهم میکند، بلکه از سوی جامعه یک اقدام مثبت تلقی میشود، و با استقبال افکار عمومی هم روبرو خواهد شد؛ اثر چنین اقدامی در حدی میتواند مثبت باشد که میتوان آن را آغاز گامی مهم برای ترمیم روابط دولت – ملت هم قلمداد کرد. کنار گذاشتن هرگونه برنامه احتمالی برای به رسمیت شناختن این گروهی و پس گرفتن سفارت افغانستان از آنها و یا حداقل استفاده از آن به عنوان یک ابزار میتواند بسیار مهم باشد؛ زیرا با توجه به نیاز طالبان به شناسایی بین المللی دست این گروه برای اقدام متقابل به اندازه ایران باز نیست. همچنین دعوت از احمد مسعود به تهران و حمایت از وی میتواند، انرژی طالبان را مصروف نقاط دیگر کند و اهرم قدرتمندی را برای ایران ایجاد کند. حمایت ایران از ائتلاف شمال یا جبهه مقاومت ملی که بخشی از میراث ارزشمند سردار سلیمانی است برای ایران گریز ناپذیر است. ماهیت ضد ایرانی طالبان به گونهای است که ایران دیر یا زود باید چنین سیاستی را اتخاذ کند. هرچه سریعتر چنین تغییری رخ بدهد، آورده بیشتر و بهتری برای کشور خواهد داشت. بدیهی است حمایت از جبهه مقاومت نباید به معنی قطع رابطه با طالبان باشد؛ زیرا منافع ملی ما و مردم افغانستان در گروه داشتن ارتباط موثر با این گروه است.
باید گفت که به ندرت میتوان گروهی را پیدا کرد که در تمامی ابعاد به اندازه گروه طالبان ضد ایرانی باشد. یک بررسی ساده در مورد ریشهها و دلایل شکلگیری، تفکرات، رفتارها و آرمانهایی این گروه غیر اصیل و افراطی همه چیز را آشکار میسازد.
به عبارت دیگر تعریف و نگاه ما به ایران چه از منظر فرهنگی، تاریخی و تمدنی؛ چه از منظر دینی و مذهبی؛ و حتی چه از منظر عقیدتی و ایدئولوژیک باشد به طور کامل با جوهره، تفکر و ابعاد رفتاری گروه تکفیری طالبان در تضاد است و این دو نمیتوانند هدف مشترکی چندانی برای خود تعریف کنند؛ بنابراین تا فرصت بیش از پیش از دست نرفته است باید نگاه بیش از حد خوشبینانه خود را نسبت به این گروه عوض کنیم.
توییت تاثیرگذار احمد مسعود نشان دهنده و بازگوکننده پیوند عمیق ما با کسانی که آنها را رها کردیم و نادیده گرفتیم. ما با طالبانی که علیه شیعیان نسل کسی به راه انداخته است و با فارسی زدایی و ممنوعیت نوروز ایران زدایی را در افغانستان شدت بخشیده؛ همچنین مذهب شیعه را منحرف میداند، از لحاظ ایدئولوژیک خود را رقیب و دشمن ایران میداند و حکومت ایران را دست نشانده آمریکا می داند مسیر مشترکی نخواهیم داشت.
طالبان نسبت به ایران به عنوان یک مفهوم و یک واقعیت تاریخی و جغرافیایی کور و کر و پرخاشگر است. باید این گروه مهار شود. باید شجاع باشیم و صدای کسانی که از ما هستند و ما را صدا میزنند بشنویم:
واقعیت این است عبارت «نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم» دیگر صرفا یک مصرع از ابیات زیبای مولوی بزرگ نیست. این یک حقیقت فرهنگی و سیاسی است که باید شنیده شود. ما آشنای خود را گم کرده بودیم. همانی که چشمه حیات و منتهای ما نه تنها در افغانستان که در آسیای میانه هم خواهد بود. فرصتهایی که وجود دارند را باید دریابیم./انتخاب/دانستنی آنلاین