دانستنی آنلاین:سید حسن موسوی چلک -مددکار اجتماعی:
روزی فرا رسید که همیشه برای من روز خاصی است و آن هم روز معلم است نه برای این که خودم هم معلم هستم، بلکه به عنوان یک شاگرد و شهروند ایرانی و مددکار اجتماعی برای سپاسگزاری از تلاش های مسوولانه، صادقانه و عاشقانه همه معلمین و استادان عزیزم و همینطور سرزمینم« ایران »خوشحالم. ویژگی معلم بگونه ای است که حتی اولین بار که می بینم و نمی شناسمش، باز هم احساس می می کنم که سال ها می شناشمس. چون باور دارم که معلم همیشه حامی شاگردانش است. اخمش، جدیتش، تلاشش فقط و فقط برای آموزش شاگردش است و بس.هیچ علمی از این که شاگردش نمره قبولی نگیرد خوشحال نمی شود، هیچ معلمی. حتی نمره منفی اش هم از باب مسوولیت پذیری اش هست. خیلی خوشحالم که هستید.
شمع را باید پرستیدن که در مبنای عشق/ از معلم شیوه سوز وگذار آموخته است
آن به یک شب سوختن در عالمی مشهور شد/ وین دگر عمری به دشت بی نشانی سوخته است
هر گاه نام معلم را می شنوم به یاد این مطلب دکتر شریعتی می افتم که« قلم توتم من است». بله معلم قلم را توتمش قرار می دهد تا آن را به زرو زور و تزویر نفروشد:« به قلم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش برمی آید سوگند . که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سرانگشت تزویرش نمی سپارم ، دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوش هایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتانم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم …اما قلمم را به بیگانه نمی دهم . قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم ، به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده است ، صلیبب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد ، تا خدا ببیند که به نامجوئی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجوئی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشسته ام، تا زور بداند ، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمی توانند از من گرفت ، ودیعه عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود».
معلم عزیزم، خاطرم هست بچه که بودیم وقتی از ما سوال می کردند که معلمت را چند تا دوست دارید؟ با ذوق می گفتیم «سه تا». آن سه تا در دوران بچگی یعنی بی نهایت. پس همه معلمین و اساتیدم وسرزمینم ایران: کودکانه می گویم همه شما را « سه تا» دوست دارم. به گویش مازندرانی دعا آرزو می کنم که :
شِمه تِلا خِش خَور(خروس شما خوش خبر باشد)، شِمه لَمپا پِر سوُ( چراغ خانه شما پر نور)، شِمه تن ساد و شِمه گِمون خِش( تن تان سلامت و خوش گمان باشید)،شِمه غم و غِرصه پَر( غم و غصه از شما دور باشد)،شِمه دل بهاری( دل تان بهاری)، شِمه تِک هَمَش خِنّه(لبتان همیشه خندان)، شِمه سفرَه مَشتِ بَرکت( سفره تان پر برکت)، جانِ خِدا همه تایی پشت و پناه( خدای عزیز پشت و پناه همه شما باشد).
شِمه کِچیک شاگرد- حسن موسوی چلک
۱۲ اردیبهشت
۱۴۰۳