معماری و سبک زندگی دو مفهوم مرتبط با یکدیگرند و هر کدام، بر دیگری تأثیرگذار. آنچه از گذشته معماری ایران به جا مانده و حتی در سالهای نهچندان دور هم تجربه شده، نشاندهنده ارجحیت سبک زندگی بر معماریاست و اینکه خانه در خدمت اهالی بوده و حاصلش، آرامش برای ساکنان. این اتفاق در سالهای اخیر در معماری خانهها کمرنگ شده و تلاش ساکنان برای بهدستآوردن آرامش، به نتیجه دلخواه نمیرسد.
سیدمحمد بهشتی ـ رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و صاحبنظر در حوزه معماری ـ میگوید هرچند آنچه امروز بر اوضاع معماری و شهرسازی غلبه یافته دوران گذاریاست که باید سپری شود، جابهجاشدن کیفیت و کمیت هم به آن دامن زده است.
وقتی حرف از خانه میشود بعضیها معتقدند آسایش و آرامشی که در گذشته در خانهها وجود داشت حالا کمرنگ شده است. دلیل این باور چیست؟ تفاوت معماری خانههای قدیم و جدید چقدر در این تغییر حال، نقش دارد؟
شما از دو اصطلاح استفاده کردید: آسایش و آرامش. ما امروز ایندو را معمولا مترادف هم میدانیم؛ در صورتی که ایندو کاملا متفاوت هستند نه مترادف. آن چیزی که در دوران جدید دگرگون شده، راهحلهاییاست که برای آسایش بهدست آمده؛ بهعنوان مثال یک قرن پیش در خانههای دوره قاجار دستگاههای تهویه وجود نداشت بلکه از یک فضای خنک مثل سرداب استفاده میکردند و تابستانها به آنجا پناه میبردند یا در زمستانها، یک کانون گرما مثل کرسی درست میکردند و همه در زمستان به آن نقطه پناه میبردند. اما در دوره جدید، تمام خانه مجهز به تجهیزات گرمایش و سرمایشی است.
بنابراین آسایش که با جسم سروکار دارد بیشتر شده است.
بله، بیشتر شده و حالا آزادی عمل داریم؛ در هر جای خانه، در هر فصلی میتوان زندگی کرد. در گذشته برای نگهداری مواد فاسدشدنی از پاشیر آبانبار استفاده میکردیم که با پدیدآمدن یخچال، منتفی شد. در خانههای قدیمی، بعضی امکانات خانه مردم بیبضاعت با خانه شاه فرقی نمیکرده؛ مثلا چون راهحلی برای جریان آب جاری در داخل بنا بدون آسیب رطوبت نداشتهاند، سرویس بهداشتی داخل خانه نبوده؛ در خانه مردم عادی گوشه حیاط بوده، در کاخ عالیقاپو هم گوشه حیاط بوده است. در داخل کاخ مرمر هم که زمان رضاشاه ساخته شده، باز توالتی نیست؛ چون مطابق همان سنت قبل بوده و آسایش، همان استاندارد قبلی را داشته است. در صورتی که وقتی مصالح عایقکاری پدید آمد و لولههای صنعتی ابداع شد، توالت و حمام به داخل خانهها آمد؛ آشپزخانه وارد خانه و زندگی شد و دیگر جایی دور از خانه، تاریک و دودگرفته نبود. اینها همگی کمک میکند به اینکه بتوانیم آسایش بیشتری داشته باشیم. آنچه متضمن آسایش است را در کالبد بنا و معماری به کار میبندیم و طبعا زندگی ما را راحتتر میکند. اینها حتما بر الگوی زندگی ما هم تأثیر میگذارد. این موضوع، بیسابقه نیست؛ وقتی به خانههای هزار سال پیش هم نگاه کنید میبینید با توجه به امکانات زمانه، اندازهای از آسایش را تامین میکرده که در دورههای جدیدتر، با ابتکاراتی، به آسودگی بیشتر منجر شده است. نمونههایی از خانه دوره سلجوقی در شهر یزد وجود دارد که نشان میدهد در نسبت با باد مثل مشتزنی است که گاردش را بسته و رویش را از باد پوشانده تا ریگ و گرمای همراه باد شرایط زیست را دشوار نکند. تقریبا 700سال پیش در دوره ایلخانی خانههای یزد ایوانهای بلندشان را رو به باد میگیرند تا آن را به سایه، هدایت و فضای مطبوعتری ایجاد کنند. در دوره تیموری نخستین نمونههای بادگیر پدید میآید و باد را به فضای خانه هدایت میکند. در دوره صفوی بادگیرها نهتنها عنصر ضروری معماری به شمار میروند بلکه مجلل میشوند و با تزئینات ویژه، تشخص اهل خانه را به رخ میکشند؛ یعنی فنون مواجهه با باد هم بهمرور، دچار دگرگونی میشود و شرایط آسودهتری را برای زندگی فراهم میکند. آسایش از تکنولوژی و ابتکارات، تأثیر میپذیرد اما آرامش از جنسی دیگر است؛ امری روانی و معنویاست. آنقدر که آسایش دچار تغییر و تحول میشود، آرامش، نمیشود؛ به این خاطر که آرامش با آسمان، نور و صورتهای خیالی سروکار دارد. مخاطب آرامش اصلا جسم ما نیست؛ دل ماست. شما میتوانید شرایط آسایش را داشته باشید اما گم شده باشید و به همین دلیل آن آسایش سبب نمیشود که آرامشتان را مجددا به دست آورید.
به همین دلیل است که ما در معماری گذشته عناصر آب، آسمان و گیاهان را داشتهایم؟
درست است. آنها در تضمین آرامش مؤثر بودهاند اما عوامل دیگری را نیز باید به آنها افزود؛ مثلا راهنماهایی که به کمک آنها خود را در فضا پیدا کنید. شما در خانههای قدیمی گم نمیشدید زیرا نشانههایی کمک میکرد تا شما زودتر پیدا شوید و موقعیت خودتان را تشخیص دهید. کسی که گم میشود، دچار سرگردانی میشود و دائما در حال گرداندن سرش به اینسو و آنسوست تا جهتش را پیدا کند. وقتی یک موقعیت آشنا ببینیم، از گمگشتگی و اضطراب نجات پیدا میکنیم. این دیگر با یخچال و آسانسور و تکنولوژی اتفاق نمیافتد؛ گمشدن و پیداشدن، جنبه معنوی دارد. بسیاری از ما امروز وقتی وارد خانههای قدیمی میشویم میبینیم آنها بر مبنای اصول آسایشی، غیرقابل زندگیاند اما حتی با معیارهای همین امروز کاملا به ما آرامش میدهند. در دوران کنونی متأسفانه آسایش و آرامش، مترادف فرض شده است؛ یعنی ما هرچند میگوییم آرامش اما بیشتر میخواهیم آسایش را فراهم کنیم.
همه آن چیزی که تضمین آرامش میکند، از خانههای ما رخت بربسته است. دلهای ما داخل خانه راه ندارد؛ باید پشت در بگذاریمشان. شعر معروفی هست که میگوید «در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست». رونق به آسایش مربوط میشود و صفا همان آرامش است. اما امروز اصلا نمیدانیم صفا چیست. میگوییم خانه شما باصفاست اما دلیلش را نمیفهمیم؛ گویی در خودآگاهمان فراموش کردهایم اما به خانههای قدیمی که وارد میشویم میبینیم چیزی وجود دارد که نمیدانیم چیست.
در خانههای قدیمی بخشهای مختلف خانه، اسامی و کارکردهای جداگانه داشته و به نوعی هر کدام از قسمتهای خانه، هویت داشتند؛ بهارخواب، مهتابی، اتاق گوشواره و… که هر کدام با کارکردهایشان به خلق همین آرامش کمک میکردند. عنصر حیاط، آسمان، نور، آب و سبزی را هم داشتهایم. آیا برچیدهشدن اینها هم در ازدسترفتن این آرامش نقش داشته است؟
فهم ما دچار دگرگونی شده است؛ مثل اینکه ما بخش قابلتوجهی از واژهها را در زبان فارسی حذف کنیم. الان آیا شما در خانهتان ایوان دارید؟ تفاوت آن با بالکن چیست؟ تفاوت ایندو با تراس چیست؟ آیا در خانهتان شاهنشین، مهتابی یا بهارخواب دارید؟ ما الان اتاق خواب، ناهارخوری، پذیرایی و نشیمن داریم که در گذشته هیچکدام از اینها را نداشتهایم. انگار در دوران جدید فضاها را فقط در وجه کمیشان به جا میآوریم. آن نامهایی که قدیم میگذاشتهاند، به وجه کیفی فضاها اشاره داشته است. میدانید بهارخواب به چه معناست؟
محوطه نیمهبازی بوده که برای استفاده در فصل بهار و استراحت مناسب بوده است.
یک قسمتش واژه «بهار» دارد، یک قسمتش واژه «خواب». در فصل بهار عجله داشتهایم زودتر بیرون بخوابیم تا در فرصت چنددقیقهای قبل خواب، از تماشای آسمان لذت ببریم. اما سحرهای بهاری سرد است. بهارخواب به شکل یک ایوان بدون سقف و سهطرفبسته طراحی شده بوده تا آن نسیم، کسی را اذیت نکند. شما چند وقت است آسمان را تماشا نکردهاید؟
اگر برجها و ساختمانهای بلند اجازه دهد، گاهی آسمان غبارآلود و دودگرفته را میبینیم.
اصلا احساس نیاز میکنید که آسمان را تماشا کنید؟ آنزمان احساس نیاز میکردند و بعد برایش فضا میساختند؛ مثل اینکه ما غذا را بخوریم فقط برای رفع گرسنگی نه برای لذتبردن از غذا؛ مثل تفاوت میان غذای بیمارستان و قورمهسبزی است. شما غذای بیمارستان را برای رفع گرسنگی میخورید اما برای خوردن قورمهسبزی، لحظهشماری میکنید و هوس آن را دارید. وضعیت خانههای جدید ما هم همین است؛ دیگر آن عطر و طعم را نداریم و دائما میخواهیم برای تمنای کیفیت، پاسخهای کمی بدهیم. وقتی میپرسیم خانه خوب چیست، چیزهایی را برمیشماریم که آسایش را تأمین میکند؛ در صورتی که در گذشته، خانه خوب یعنی خانه باصفا.
چه کنیم که دوباره این آرامش را در زندگی امروز بهدست بیاوریم؟
باید دوباره مفهوم آرامش را به یاد بیاوریم؛ به یاد جامعه بیاوریم که میتوان چنین تمنا و درخواستهایی داشت. الان نسبت به 20سال پیش چیزهای بیشتری دارد یاد جامعه میافتد. 20سال پیش مهمترین رستورانهای تهران یکیدو جای محدود بود اما الان صدها رستوران باز شده که میخواهند کیفیتی منحصربهفرد را عرضه کنند؛ پس تقاضای کیفیت دارد رونق مییابد؛ داریم کمکم آشنا میشویم و کیفیت دارد موضوعیت پیدا میکند.
اینکه در چند سال اخیر تغییراتی در معماری خانهها ایجاد شده میتواند به خاطر همین بهیادآوردن مفهوم آرامش باشد؟ مثل آشپزخانههای اوپن که در حدود 2دهه اخیر مد شد و بعد بهدلیل سختیهایی که داشت، معماران در بعضی خانهها که فضای بیشتری دارد، رویکرد آشپزخانه دوم یا آشپزخانه چرک را در پیش گرفتند؛ یا احداث مکانی بهعنوان حوضخانه در بعضی خانهها که البته شاید در بعضی مواقع تنها نگاهی دکوراتیو به آن داشته باشند. با این اوصاف در شرایط کنونی معماری و شهرسازی، آیا امکان این بازگشت مجدد به آرامش میسر است؟
قاطعانه میگویم که بله هست اما به این شرط که اول متوجه شویم سؤال چیست و بعد دنبال پاسخ بگردیم. زمانی رفتن به سراغ نشانههای معماری گذشته در ساختمانهای جدید مد میشود و نمیفهمیم هم که چرا مد شده! حتی ممکن است از این نشانهها، نابجا استفاده شود یا به قول شما که تعبیر درستی هم هست، رویکرد دکوراتیو نسبت به آن داشته باشیم و از چیزها در جاهایی که نمیدانیم، استفاده کنیم.
ادامه دارد …
منبع: همشهری