غلط نویسی در بین اکثر مردم حتی در بین دانشجویان و برخی نویسندگان نیز رواج دارد. بخصوص در روزگار ما که کاربران رایانه و گوشی همراه که متن خود را با عجله و بدون دقت می نویسند، مزید برعلت غلط نویسی شده است. اگر به همین روال پیش برود، دیگر از املای صحیح کلمات فارسی، اثری برجا نخواهد ماند. برخی از نویسندگان نیز در نوشتن واژه های متشابه دچار خطا می شوند.
در دو بخش پیشین، تعدادی از کلمات متشابه رایج در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار ادامه مطالب را پی می گیریم.
املای صحیح کلمات را غلط ننویسیم
سالخورد، سالخورده.
اصطلاح عامیانه«خورده » که از خوردن گرفته شده است با همین املا صحیح است و نباید آن را«خرده» نوشت.
خط/ خد:
خط: موی نورسته بر چهره نوجوان.
خد: گونه، رخ، عارض.
خَلط/ خِلط:
خَلط: (به فتح اوّل و سکون دوم) مخلوط کردن، به هم آمیختن و مجازاً به معنا ی«مشتبه کردن» است.
خِلط: (به کسر اوّل و سکون دوم) یعنی« چیز آمیخته شده با چیز دیگر».
خُمار/ خَمّار/ خِمار:
خُمار: (به ضم اوّل) احساس سنگینی و افسردگی پس از رفع نشئة مشروبات الکلی یا مواد مخدر.
خَمّار: (به فتح اوّل و تشدید دوم) باده فروش.
خِمار: (به کسر اوّل)روبند، روسری.
خواربار:
املای این کلمه به همین صورت یعنی بدون«واو عطف» است و نه به صورت «خواروبار»
خورش/ خورشت:
غذایی که همراه غذایی ساده به عنوان مکمّل یا برای تغییر ذائقه خورده شود. املای آن به هر دو صورت صحیح است ولی امروزه بیشتر«خورشت» مینویسند.
حوزه/ حوضه:
حوزه: ناحیه(اعم از کوچک و بزرگ).
حوضه: مقدار زمینی که رودخانهای آن را مشروب میکند. حوضه را نباید با«آبگیر» اشتباه کرد، آبگیر«پهنهای است که آب آن به یک رود میریزد». بنابراین«آبگیر» در سرچشمة رود و «حوضه» در پایین رود قرار دارد.
حوله/ هوله:
این کلمه به معنای«دستمال پرزدار مخصوص خشکاندن دست و صورت و یا تن است» و به احتمال مقرون به صحت اصل آن«حُلّه»(نوعی پارچةکتانی ظریف و منقّش) است. بنابراین باید با«ح» حطّی و به شکل حوله نوشته شود، نه هوله.
حایل/ هایل:
حایل: اسم است به معنای«آن چه میان دو چیز واقع شود و مانع اتصال آنها باشد».
هایل: صفت است به معنای«ترسناک، هول ناک».
حِلف/ حَلف:
حلف: (به کسر اوّل) عهد و پیمان«حِلف الفضول» پیمان جوانمردان.
حلف: (به فتح اوّ) سوگند.
حور/ هور:
حور: کلمة عربی به معنای«زیبای بهشتی»
هور: واژة فارسی به معنای«خورشید».
حیات/ حیاط:
حیات: زندگي
حیاط: فضای سرگشودة درون خانه که اطرافش دیوار است.
دُگمه / دُکمه / تُکمه:
هر سه واژه به یک معناست، اما«دگمه» صحیحتر است.
دِماغ/ دَماغ:
دِماغ: (به کسر اوّل) مخ، ذهنِ اندیشنده.
دَماغ: بینی، شامه.
دی / دی:
دِیْ: (به کسر اوّل) نام ماه دهم سال شمسی است.
دی: دیروز، توسعاً به معنای«زمان گذشته» است.
ذقن/ زغن:
ذَقَن: چانه، زنخدان.
زَغَن: نوعی پرندة شکاری از دستة بازهاست.
ذُکا/ ذَکا:
ذُکا: (به ضم اوّل) آفتاب.
ذَکا: (به فتح اوّل) تیزهوشی و ژرفنگر ی.
ذلّت/ زلّت:
ذلّت: خواري
زلّت: سهو خطا
ذوزنقه:
املای این کلمه به همین صورت صحیح است نه ذوذنقه.(زَنقه در عربی یعنی کوچة تنگ و بار یک).
رَستن/ رُستن:
رستن: (به فتح اوّل) گونة «رهید» و به معنای«رها یی یافتن».
رستن: (به ضم اوّل) گونة «روییدن» و به معنای«از زم ین برآمدن، سبز شدن» است.
رُمّان/ رُمان:
رُمّان: به معنای«انار».
رُمان: (بدون تشدید roman) کلمة فرانسوی است به معنای«داستان بلند».
رَوحانی/ رُوحانی:
رَوْحانی: (بر وزن«نوسازی») به معنای نیک، مطبوع، دلگشا.
رُوحانی: (بر وزن نورانی) منسوب به روح به معنای«معنو ی، غیر جسمانی، ملکوتی» است.
ُرهبان/ رَهْبان:
رُهبان:(به ضمّ اوّل) کلمه عربی و به معنای«زاهد گوشه نشین و تارک دنیا» است..
رَهْبان: (به فتح اوّل) کلمه فارسی است مخفف راهبان، به معنا ی«نگهدار و محافظ راه».
زَرْع/ ذَرْع:
زرع: کاشتن، کاشت.
ذرع: مقیاس طول در قدیم و معادل04/1 متر بوده است.
زُغال:
این واژه را غالباً به غلط«ذغال»(با حرف«ذ») می نویسند. املای صحیح آن زُغال است.
زکام:
به همین صورت(یعنی با«ز») درست است.
ساروج/ صاروج:
ساروج: مادّهای مرکب از آهک و خاکستر و ریگ آمیخته به آب که در بنّایی به کار میرود. این کلمه، فارسی است، معرّب آن«صاروج» است. در فارسی بهتر است با حرف«س» نوشته شود.
ستبر/ سطبر:
هر دو به معنای«درشت و کلفت» آمده و واژة فارسی است. امروزه باید با حرف«ت» و به صورت«ستبر» نوشت.
ادامه دارد
گردآوری شده توسط پایگاه دانستنی آنلاین