ما انسانها تمایل داریم که قواعد و چارچوبهایی برای خودمان ایجاد کنیم و رفتارمان را در قالب این چارچوبها بروز دهیم.
علاقه داریم نظم و نظام تصمیمگیری خودمان را در موارد مختلف به کرسی بنشانیم و به این گونه خاص بودنمان را به اطلاع دیگران برسانیم.
به خودی خود این مسئله اشکالی ندارد، حتی به نظر من این خیلی خوب است که هر کسی قواعد و چارچوبهای مخصوص به خودش را داشته باشد.
کمتر کسی پیدا میشود که هیچگونه قاعدهای برای خودش متصور نباشد و افسار تصمیماتش را بالکل به دست دیگران سپرده باشد.
مثلاً وقتی کسی ما را به یک مهمانی دعوت میکند، پاسخ او را مطابق معیارهایی که در ذهنمان داریم بررسی و ارائه میکنیم. هر قدر که پاسخ را سریع دهیم، ولی باز هم پاسخ ما بر طبق معیارهایی است که برای خودمان تعریف کردهایم.
اکثر افراد استانداردهای زندگیشان را به صورت ناآگاهانه انتخاب و اجرا میکنند. این ناآگاهانه بودن به معنای نامناسب بودن نیست، بلکه به این معنا است که روند انتخاب این نظام ممکن است از روی عادات، تذکر دیگران، آموزشهایی که تا کنون دیدهایم و … باشد
با این وجود اگر فردی میخواهد رشد سریعی داشته باشد و جنبههای گوناگون زندگیاش را توسعه ببخشد، ایجاد یک ساختار جدید و نظام استانداردهای شخصی سازی شده ضروری است.
استانداردهای شخصی سازی
وقتی بخواهیم استانداردهای خاص خودمان را بازتعریف کنیم و شکل و محتوای آن را معلوم کنیم، به عوامل زیادی باید دقت کنیم.
از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مقصد زندگی
از زندگیتان چه میخواهید؟ پاسخ به همین یک سؤال نیمی از استانداردهای شما را معلوم میکند. این که بدانید نقطه نهایی زندگیتان کجاست اصول، قواعد، اهداف خُرد و … را به راحتی معلوم میکند.
این مقصد از جنس اهداف است، ولی چیزی فراتر از حتی اهداف بلندمدت. آرمان زندگی و نقطه نهاییای که فکر میکنید باید به آن دست پیدا کنید است.
این مطلب تا حدودی به جهانبینی ما برمیگردد. هر مکتبی برای پیروانش مقصد نهایی را معلوم کرده است و قواعدی برای رسیدن به این مقصد نهایی تعریف کرده و امر به اجرا داده است.
اگر پیرو ادیان الهی باشید، میدانید که خداوند هدف نهایی هر فردی را بنده خالص بودن قرار داده است. و برای بنده خالص شدن دستورالعملهایی قرار داده است. دستورات دینی از همین جا ریشه میگیرند. برای این که ما را به سمت مقصد نهاییمان سوق دهند.
مکاتب غیر الهی هم بر همین قاعدهاند. هر کدام به دنبال ساخت انسان مطابق با آرمانشهر خودشان هستند. این موضوع قدری پیچیده است و تأمل بسیاری میخواهد و در این نوشتار نمیگنجد. تنها به این بسنده میکنم که بدانید پیرو چه مکتبی هستید و چه میخواهید بشوید.
تواناییهای فردی
تواناییهای شما درشکل دادن به استانداردهای شما نقش کلیدی دارند. وقتی توانایی لازم برای انجام کاری را داشته باشید میتوانید آن کار را مطابق نیاز و صلاحدید خودتان انجام دهید. به میزان توانایی خودتان در آن کار دخل و تصرف کنید و آن را توسعه دهید.
واقف بودن کامل به تواناییهایمان از دو جهت اهمیت دارد:
کارهای اجرایی لازم را برای ما مطابق تواناییهایمان معلوم میکند
نیازهایمان در توسعه تواناییهایمان را معلوم میکند.
بینشها و نگرشها
نوع نگرش شما به محیط اطرافتان میتواند در ساختن نظام فکری و عملی شما بسیار مؤثر باشد.
مثلاً فرد که تمایل دارد ارتباط گستردهای با دیگران داشته باشد، هر کاری را که ایجاد و گسترش این ارتباطات لازم است، انجام میدهد. شاید شماره تلفن همراهش را در اختیار همه افراد قرار دهد و به طور مداوم با مرتبطینش تماس داشته باشد و پیام رد و بدل کند، حتی اگر کسی پاسخ را ندهد. ولی فرد دیگری حفظ یک حریم شخصی روشن و واضح، این منع را ایجاد میکند که تا حد ممکن شمارهاش را به کسی ندهد.
نوع نگرش افراد ملموسترین نتیجه را در تعیین استانداردها دارد. چون از یک مدل ذهنی به راحتی به یک مدل رفتاری قابل تبدیل است.
من فکر میکنم که …. پس از این به بعد این طور اقدام میکنم که …
مثال: من فکر میکنم که نباید تحت تحت تأثیر دیگران باشم پس از این به بعد این طور اقدام میکنم که کمتر از شبکههای اجتماعی استفاده کنم
من فکر میکنم که باید به اندازه خودم برای کمتر شدن آلودگی هوا کاری کنم، پس از این به بعد این طور اقدام میکنم که بیشتر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنم
و ….
عوامل محیطی
محیط اطراف زمینه اجرای استانداردهای ماست، پس شناخت و دقت به آن اهمیت زیادی دارد. اگر در یک محیط کار میکنید که فرهنگ حاکم بر آن نظم و دقت فراوان است، خود به خود نظم و دقت به استانداردهای شما اضافه خواهد شد.
اگر در یک محیط قرار دارید که افراد ارتباطات گسترده خانوادگی با یکدیگر دارند، این مورد به استاندردهای شما اضافه خواهد شد. هر قدر هم که در این زمینه بسته عمل کنید، ولی باز هم مجبور خواهید شد از لاک خودتان بیرون بیایید و به محیط پیرامونیتان اهمیت دهید، مگر این که محیط را عوض کنید.
برنامههای کاری
برنامههای کاری گونههای اجرایی استانداردهای ما هستند. اگر تا کنون برنامه کاری مدونی را پیاده نکردهاید، علت اصلیاش این بوده که استاندارد شما این طور اقتضا میکرده است.
اگر فردی مقید به برنامه کاری از پیش تعیین شده هستید، این هم یکی از استانداردهای شماست.
هم اصل برنامه داشتن یا نداشتن خودش یک استاندارد است، هم میزان تقید نسبت به این برنامهها و هم موارد مندرج در برنامهها و روشهای اجرایی.
مواردی که در بالا اشاره شد موارد محدود ولی اصلی در تعیین استانداردهای فردی ما هستند.
نکته پایانی
هدف من در این مطلب این بود که جرقه دقت به استانداردهای شخصیتان را روشن کنم. این شما هستید که باید بسنجید آیا لازم دارید استاندارد خودتان را تعریف کنید یا نه و اگر لازم دارید چگونه این کار را انجام دهید. در چه حوزههایی اصلاحاتی باید داشته باشید و به چه چیزهایی باید پایبند باشید.
گردآوریشده توسط پایگاه دانستنی آنلاین